مردمى خدا را به امید بخشش پرستیدند ، این پرستش بازرگانان است ، و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند و این عبادت بردگان است ، و گروهى وى را براى سپاس پرستیدند و این پرستش آزادگان است . [نهج البلاغه]

کلبه ی تنهایی من

 
 
شقایق...(شنبه 87 اردیبهشت 14 ساعت 4:38 عصر )

وقتی شقایق مرد گلهای باغ همه ماتم گرفتند و از جویبار خواستند برایگریستن به آنها چند قطره آب قرض دهد جویبار آهی کشید و گفت من قدر شقایق را دوست داشتم که اگر تمام آبهای من به اشک تبدیل شود و آنها را برای مرگ شقایق بریزم ، باز هم کم است گلها گفتند چگونه ممکن بود با  آن همه زیبایی ، شقایق را دوست نداشت ؟ جویبار پرسید مگر شقایق زیبا بود؟ گلها گفتند شقایق غالباً خم می شد و صورت زیبای خود را در آب  شفاف تو می دید ، پس تو باید بهتر از هر کس بدانی که شقایق چقدر زیبا بود جویبار گفت من شقایق را برای این دوست می داشتم چون وقتی خم می شد و به من نگاه می کرد ، من میتوانستم زیبایی خود را در چشمان او تماشا کنم....

 

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 23  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 4929  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «