ای آن که عارفان را با رازگویی طولانی اش، مأنوس ساخت و بر خائفان، لباس دوستی خود پوشاند ! [امام سجّاد علیه السلام]

کلبه ی تنهایی من

 
 
عشق(یکشنبه 87 اردیبهشت 22 ساعت 11:10 صبح )

 

یک پسر با یک نگاه از یک دختر خوشش میاد ... و عشق از طرف اون شروع میشه ... تا جایی که زندگیش رو پای عشقش میذاره ... اما دختر باور نمیکنه ... چون یک چیزهایی دیده و شندیده ... تا دختر میاد پسر رو باور کنه ، پسر دلسرد و خسته میشه ... میره با یکی دیگه ... بعد که دختر تازه تونسته پسر رو باور کنه میره طرفش ... اما پسر رو با یکی دیگه میبینه ... اینجاست که میگه: حدسم درست بود ... و اشتباهی رو میکنه که قبلاً کرده بود ... و همه چیز از بین میره



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 17  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 4923  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «